محمدمهدی زاهدی درباره ماجرای وزیر شدنش در دولت اول احمدینژاد میگوید: ما را سینجیم کردند که اگر وزیر شوید چه کار میکنید؟ گفتم خوشانصافها قبل از پرواز از کرمان میگفتید که من یک ساعت فکر کنم. دیگر گفتند و برنامه نوشتیم و کم کم اسم ما هم آمد.
محمدمهدی زاهدی نماینده مجلس دهم و وزیر علوم، تحقیقات و فناوری دولت احمدینژاد مهمان امروز این برنامه بود.
بخشهایی از گفتگوی زاهدی را در ادامه میخوانید:
*امسال فکر میکنم شما دو سال رئیس کمیسیون بودید و یک سال نبودید و امسال دوباره رئیس کمیسیون شدید.
با امسال 7 سال میشود. من 4 سال در مجلس قبل بودم و امسال هم 3 سال بودم.
*فقط یک سال پارسال نبودید؟
بله.
*که آقای عارف شدند.
بله، جناب آقای دکتر عارف شدند.
*چطور شد امسال آقای عارف کنار رفتند یا رای نیاورند؟
دیگه قسمت بود من شدم.
*چه اشکالی دارد که بگویید.
رای گیری است دیگر، در کمیسیونهای مجلس رای گیری میشود.
*یعنی نامزد شدند؟
قصد داشتند ولی در اخرین لحظات تشریف نیاورند و کس دیگری آمد.
*سال آخر مجلس قدری مجلس بیحال میشود.
امیدواریم این طور نشود. برنامهای که هیات رئیسه مجلس تنظیم کرده، جلساتی را در روز یکشنبه و دوشنبه و سهشنبه گذاشته است و کمیسیونهای کمرنگ شده است، چیز خوبی نیست. امیدواریم این موجب کمرنگی مجلس در تصمیمات نشود.
*چه رشتهای خواندهاند؟ مثل خود شما اهل ریاضی هستند؟
همه دیپلم ریاضی دارند. پسر بزرگم دکترای مهندسی کامپیوتر سیستمهای هوشمند دارد. پسر کوچکم لیسانس برق را در دانشگاه تهران گرفت ولی گفت برق را ادامه نمیدهم و به زمینه کسب و کار رفته است. دخترم دانشجوی دکترای مهندسی مخابرات هستند.
*عروسها و داماد سیاسی هستند؟ با افراد سیاسی وصلت کردید یا خیر؟
نه. ما واقعاً هم مسائل خانوادگی را در نظر میگرفتیم، نجابت خانوادگی و هم مذهبی بودن را در نظر داشتیم.
*حاج خانم شما شاغل هستند؟
فرهنگی بودند.
*بازنشسته شدند؟
بله.
*چطور با هم در رسیدگی به بچهها و خانه تنظیم میکردید؟
خانم من واقعاً بسیار گذشت و ایثار داشتند و یکی از دلایل موفقیت من، حقیقتاً حاج خانم بود.
*گعده با بچه ها هفتگی دور هم جمع میشوید؟
معمولاً شبها داریم.
*با هم زندگی میکنید؟
نه، معمولاً هر شب در خانه ما احوالی از ما میپرسند.
*خب دور شما شلوغ است. از نظر فکر سیاسی نزدیک به بچه هستید یا متفاوت هستید؟
یقیناً دور نیستیم.
*نزدیک هم نیستید؟
نزدیک هستیم.
*متفاوتتر از شما هستند؟ در بین بچهها اصلاحطلب دارید؟
ممکن است شما بگویید من اصولگرا هستم ولی من نظام ولایی و انقلابی را ملاک عمل قرار دادهام تا بگوییم اصولگرا یا اصلاحطلب هستیم. یعنی این واژه ها را نمیپسندم.
*شده درباره مسائلی با بچهها بحث کنید؟
ما خوشبختانه چون همه دانشگاهی هستیم، راحت مسائل را تحلیل میکنیم. حتی گاهی بچهها به من گفتهاند ایکاش امروز این اظهارنظر را نمیکردید.
*با کدام کرمانیها بیشتر محشور و نزدیک بودید؟
خیلی زیاد بودند؛ کم نیستند.
*با آنها که نزدیک هستید.
آقای باهنر یکیشان است. خیلی سابقه طولانی داریم.
* سال 84 چطور به عنوان وزیر انتخاب شدید؟
ارتباط با آقای احمدینژاد داشتیم.
*از طرف آقای باهنر معرفی شدید؟
نه، اتفاقاً آقای باهنر هیچ نقشی نداشت. انتظار داشتیم آقای باهنر کاری کند و اگر این حرف من را بشنود ناراحت شود، ولی واقعاً اینطور نبود. ما آن زمان با کلانشهرها ارتباط داشتیم که شامل کرمان هم میشد. جلسات مستمر آن زمان داشتیم، چون من رئیس شورای شهر کرمان هم بودم. ارتباط داشتیم، خود من آقای احمدینژاد را چندین بار دعوت کردم و به کرمان تشریف آوردند و در جلسه شورای شهر بودند.
*آن زمان که شهردار تهران بودند.
بله. جایگاه علمیم خوب بود، برخی مقالات علمی …
*چطور به شما پیشنهاد دادند؟ از طریق چه کسی به شما خبر دادند؟
حالا طول میکشد. یک روز در فرودگاه کرمان بودم که میخواستم به تهران بروم. بعدازظهر ساعت 5 پرواز برای پکن داشتم که کنفرانس ریاضی در پکن بود. آقای جهرمی به من زنگ زدند. من در فرودگاه کرمان بودم. گفتند کجایی؟ گفتم میخواهم به تهران بیایم. گفت اگر میشود بیایید ببینیمت. گفتم بعدازظهر ساعت 5 دارم به پکن میروم. گفت وقتی تهران رسیدید زنگ بزنید کار دارم.
ما را سینجیم کردند که اگر وزیر شوید چه کار میکنید؟ گفتم خوشانصافها قبل از پرواز از کرمان میگفتید که من یک ساعت فکر کنم. دیگر گفتند و برنامه نوشتیم و کم کم اسم ما هم آمد.
*در آن جلسه چه کسانی بودند که آقای جهرمی گفتند؟
8-7 نفر از دوستان خود ما بودند.
*اسم نمیبرید؟
لزومی ندارد.
*حالا ببرید بد نیست.
آقای صفار هرندی، آقای پورمحمدی، آقای هاشمی و غیره بودند.
*خاطرم نیست در مجلس هفتم چقدر رای آوردید.
میدانم لب مرزی بودم ولی تعداد را به یاد ندارم.
*وزیر علوم شدید و اتفاقاً دوران وزارت شما دوران خوبی بود.
فکر میکنم بر اساس آمار که میتوانید چک کنید، آمارش هم موجود هست و اگر لازم باشد میتوانم تقدیم کنم، بالاترین نرخ رشد علمی که داشتیم از همان موقع شکل گرفت، طوری که سال 2007 میلادی نرخ رشد علمی ما 11 برابر متوسط جهان شد.
سعی کردیم آرامش به دانشگاه بدهیم، از نظر تحرکات سیاستبازی. دستاندرکاران میگویند آن زمان راحت با شما بودیم و حرف را میزدیم و حالا شما گوش میدادید یا نمیدادید ولی با شما جلسه بارها داشتیم و گوش میدادید، ولی الان با اینکه این دوره برای خودمان هست حتی یک بار جلسه نداشتهایم.
امکان نداشت من سفر استانی داشته باشم جلسه با دانشجویان نداشته باشم. با تمام طیفها جلسه داشتم. خدا شاهد است که بچهها را قسم میدادم و میگفتم هر حرف و سوالی دارید بپرسید. تمام دانشگاههای کشور را در هر شهری رفتم خبرهای همه دانشگاه ها را شب موقع خواب میخواندم. این قرص خواب من بود.
*از سه کانال میگرفتید. این سه کانال کجا بودند؟
اسم نمیبرم دیگر.
*بعد ساعت 12:30 شب به رئیس دانشگاه زنگ میزدید که
شما ماشاءلله از همه اینها خبر دارید. بله. یک شب شد، از طرف یک دانشگاه در آذربایجان خبری به من رسید که برخی از دانشجویان افراطی میخواهند پیکنیکی را پشت خوابگاه دختران منفجر کنند. رئیس دانشگاه را بیدار کردم و گفتم خبر دارید این اتفاق قرار است بیفتد؟ گفت دکتر از این حرفها نزنید. گفتم بدو که ممکن است همین الان اتفاق بیفتد. بعد رفت و خبر آورد که همان شب به من گفت عجب کاری کردید. ما خبر نداشتیم. از این چیزها زیاد بود.
*در سال 84 فکر میکردید آقای احمدینژاد رای بیاورد؟
دفعه اول فکر نمیکردم، ولی واقعاً بعدش یقین پیدا کردم.
*خودتان هم به آقای احمدینژاد رای دادید؟
بله. این چه سوالی است؟!
*نه خب، کرمانیها احساس علاقه ویژهای به آقای هاشمی دارند.
خداوکیلی ما به آقای احمدینژاد رای دادیم.
*از 84 تا 88 دوره خوب وزارت شما بود. در سال 88 یکباره آقای زاهدی معرفی نشدند و سفیر ایران در مالزی شد. چطور شد؟
ممکن است دو دلیل داشته باشد اما من فکر میکنم دلیل دوم مهم بود. دلیل اول شاید اختلافاتی بود که با برخیها پیدا کردیم.
*مثلاً با چه کسانی اختلاف داشتید؟
از این بگذریم. اجازه دهید خیلی ریز نشویم اما فکر می کنم بحث دوم دلیل مهمتری است. شرایط آن زمان این بود که تحریمهای جدی را آمریکا علیه ما اعمال میکرد. شورای امنیت سازمان ملل تهدید کرده بود که اگر بحث هستهای را متوقف نکنیم قطعنامه علیه ما صادر میکند که انجام داد. من با ماموریت خاص آنجا رفتم.
*چه چیزی میخواستند که به اختلاف خوردید؟
صادقانه میگویم چیزی نمیخواستند، اما برداشتهای آنها از روش حکومتداری با برداشتهای ما متفاوت بود.
*فکر میکردید آقای احمدینژاد را به اینجا برسانند؟
نه، واقعاً فکر نمیکردم. آقای احمدینژاد دولت نهم خدایی آنچه ما دیدیم آدم انقلابی، دلسوز و پرکاری بود.
*سال 90 در انتخابات مجلس شرکت کردید.
بله.
*از حوزه انتخابیه کرمان رای آوردید. یکشنبه سیاه در سال 91 بود. درست است؟
بله.
*سعی نکردید با آقای احمدینژاد صحبت کنید؟
صحبت کردیم؛ گفتیم مصلحت نیست این فیلم ارائه شود. خیلی گفتیم. به آقای شیخالاسلامی عرض کردم که شما کنترل کنید. چون دو قسمت بود و بخشی صبح و بخشی بعدازظهر بود. توجهی نکردند و تصمیم خودش را آقای احمدینژاد گرفته بودند که آن کار را انجام دهند.
*هنوز با آقای احمدینژاد ارتباط دارید؟
کم توفیق هستم. کمتر هم را میبینیم.
*پس همدیگر را میبینید.
آخرین باری که دیدم مجلس ترحیمی در کرمان بود. پدر آقای ثمرهاشمی فوت کردند. در آنجا ایشان را دیدم.
*صحبتی نشد؟
خیر. مجلس ترحیم خیلی جای صحبت نیست.
*انتخابات 96 که میخواستند بیایند پیغام ندادید که نیایید؟
ارتباطی با هم نداشتیم که بگوییم بیاید یا نیاید.
*فکر میکردید بیایند؟
فکر نمیکردم حقیقتاً بیایند با توجه به توصیهای که مقام معظم رهبری داشتند فکر نمیکردم ایشان ثبتنام کنند.
*آقای زاهدی در سال 92 به چه کسی رای دادند؟
در سال 92 فکر میکنید به چه کسی باید رای میدادم؟ من به خود آقای روحانی هم عرض کردم که من نه در 92 و نه در 96 به شما رای ندادم اما کسی هم نیستم که بخواهم خدای ناکرده شما زمین بخورید. الان هم از تلویزیون این را بیان میکنم. ما میخواهیم رئیس جمهور ما با قدرت و در جهت منافع مردم گام بردارد.
*فکر میکنید انتخابات مجلس آینده چه خواهد شد؟ اصولگراها به جمعبندی میرسند؟
من با واژه اصولگرا خیلی موافق نیستم. من فکر میکنم رهنمودهای مقام معظم رهبری باید کار شود. جریان ولایی و انقلابی و دلسوز مردم بگوییم، شاید در این طیفی که من می گویم اصلاحطلبان هم حضور داشته باشند و طیفی که خارج از آن روحیه هستند. به عقیده من این جریان ولایی و انقلابی پیروز میدان هستند.
*فکر میکنید مجلس یازدهم مجلس قویتری از مجلس دهم خواهد شد؟
واقعاً دعا میکنم. این که هر کسی فوق لیسانس داشت نامزد شود، هر کسی سواد خواندن و نوشتن داشت، کاندیدای ریاست جمهوری شود، هیچ کشوری در دنیا اینطور انتخاب نمیکند.
برای هر کدام یک ویژگیهایی هست. در آنجا احزاب هستند و هر کدام مکانیزمسازی و کادرسازی میکنند و تشکیلات دارند. چون احزاب ما کارآمد نیستند و قدرت ندارند، در این خلا قدرت احزاب ما ناچار هستیم ببینیم چه کسانی وارد انتخابات میشوند. چه ریاست جمهوری و چه مجلس این چنین است. فرقی نمیکند.
بحثی در مجلس شد میگوییم بین اینها فلانیها بهتر هستند و به اینها رای بدهیم. در ریاست جمهوری هم همینطور است. اینطور نمیشود. مجلس حوزه سیاستگذاری و ریلگذاری است. ریلگذاری کار بسیار سختی است. چرا باید مجلس ما، حتی همین مجلس، قانونی را امسال تصویب کند و سال دیگر خلاف آن را تصویب کند؟ امسال تصویب کند و بعد به آن تبصره و الحاقیه بزند. این نشان میدهد بسیاری از تصمیمات مجلس تصمیماتی نبوده که از سر کارشناسی دقیق باشد. همین بحث اضافه حقوق امسال را نگاه کنید. تا الان هنوز نمیدانیم چه اتفاقی رخ میدهد. این به لحاظ این است که کار کارشناسی دقیق انجام نمیشود.
*لابیها حرف اول را میزند.
متاسفانه اینطور است و این بد است. باید نظام انتخاباتی اصلاح شود.
*شما موسسه غیرانتفاعی در کرمان دارید؟
من تا اینجا در هیچ جا موسسه غیرانتفاعی ندارم.
*میگویند خانم شما هم مجوز دانشگاه غیرانتفاعی دارد. درست است؟
درست است. من وقتی وزیر شدم، سال 81-80 بود، در کرمان جزو مطرودین دولت اصلاحات بودیم. اولین دانشگاهی که رئیس آن عوض شد دانشگاه کرمان بود و ما را از همه جا انداختند. تعدادی از دوستان مومن و متعهد رفتیم تا غیرانتفاعی تاسیس کنیم. جالب بود که روزی که وزیر شدم همان روز اسم خود را رسماً حذف کردم و گفتم من دیگر عضو نیستم.
معاون آموزشی آقای دکتر فارغی، اصرار کردند که بمانید و حق شما است. قبول نکردم و گفتم میترسم باشم و خدایی نکرده تصمیمی در جهت آنجا بگیرم. حذف کردم. بحث خانمم که گفتید، اگر نمیپرسیدید شاید بهتر بود چون نمیخواهم تعریف از خودمان کنیم. ماموریتی به ما داده شد، حالا اجازه دهید جزئیات را نگویم. برای اینکه دخترهای ما آواره شهرهای دیگر نشوند مخصوصاً در تهران که خدایی ناکرده دچار فساد نشوند، چندتا غیرانتفاعی دخترانه زده شود. از اولین جلسه اینها صورتجلسه کردند در این موسسه هیچ یک از اعضایش حق یک ریال برداشت نداشته باشد و تا الان که خدمت شما هستیم نه تنها یک ریال برداشت نشده، صورتحسابها موجود است، بلکه کمک شخصی هم آنجا شده است.
*دانشگاه غیرانتفاعی است؟
موسسه غیرانتفاعی است و در همان جلسه نوشته است که باید وقف عام باشد.
*یکی از مسئولیتهایش را خانم شما دارند.
نه، مسئولیت ندارند. به عنوان هیات موسس بودند که هیچ انتفاعی نه تنها نداشتند بلکه کمک هم شده است چون هدف این بود کار فرهنگی انجام شود.